معرفی رمان دالان بهشت
سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۰۱ ب.ظ
قسمتی از این رمان زیبا:
لحظه
هایی در زندگی هست که توی ذهن آدم حک می شود. مثل یک عکس و تصویر همیشه
توی ذهن، دست نخورده و ثابت می ماند و آدم به گذشته که بر می گردد، درست به
روشنی روز اول جلوی چشمش نقش می بندد. خاطرات روزهای اول من و محمد چنان
روشن توی ذهن من حک شد که سال ها بعد هم تازگی روز اول را داشت. بعدها یاد
آن روزها و لحظه ها که می افتادم گرمای دست های با محبت، زلالی نگاهش، آهنگ
مردانه و مهربان صدایش و عطر تنش چنان توی وجودم می پیچد که احساس می کردم
رویم را که برگردانم باز در کنارم است.
۹۳/۱۱/۱۴