اشک رایگان
يكشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۲۴ ق.ظ
یک مرد عرب سگی داشت که در حال مردن بود. او در
میان راه نشسته بود و برای سگ خود گریه میکرد. گدایی از آنجا میگذشت، از مرد عرب
پرسید: چرا گریه میکنی؟ عرب گفت: این سگ وفادار من، پیش چشمم جان میدهد. این سگ
روزها برایم شکار میکرد و شبها نگهبان من بود و دزدان را فراری میداد. گدا
پرسید: بیماری سگ چیست؟ آیا زخم دارد؟ عرب گفت: نه از گرسنگی میمیرد. گدا گفت: صبر
کن، خداوند به صابران پاداش میدهد.
گدا یک کیسه پر در دست مرد عرب دید.
پرسید در این کیسه چه داری؟ عرب گفت: نان و غذا برای خوردن. گدا گفت: چرا به سگ
نمیدهی تا از مرگ نجات پیدا کند؟
عرب گفت: نانها را از سگم بیشتر دوست
دارم. برای نان و غذا باید پول بدهم، ولی اشک مفت و مجانی است. برای سگم هر چه
بخواهد گریه میکنم. گدا گفت : خاک بر سر تو! اشک خون دل است و به قیمت غم به آب
زلال تبدیل شده، ارزش اشک از نان بیشتر است. نان از خاک است ولی اشک از خون دل
منبع:داسانهای مثنوی معنوی
۹۴/۰۲/۲۰